یا حسین علیه السلام

در هر دو عالم افتخارم این است که خادم اهل بیت علیه السلام باشم

در هر دو عالم افتخارم این است که خادم اهل بیت علیه السلام باشم

یا حسین علیه السلام

یا حسین علیه السلام بهت توسل میکنم هدایتم کن و قلبم را منقلب به سوی خدا و قرآن و عترت کن آمین

عشق فقط الله است و قران عترت تنها وسیله ای برای ریسدن به الله است و رضایت معشوق..

ما اگر دیوانه ی اهل بیت علیه السلام هستم سرچشمه این دیوانگی و محبت فقط از عشق خداست

ما محب عاشقان خدایم و عاشق خدا ..

یا امیرالمومنین حیدر مدد

بر عمر بن خطاب لعنت

پیام های کوتاه
پیوندهای روزانه

زیارت عاشورا و دعای علقمه


ذکر فواید خواندن زیارت عاشورا :

مؤلف گوید که در نجم ثاقب در ذیل حکایت تشرف جناب حاج سید احمد رشتى به ملاقات امام عصر ارواحنا فداه در سفر حج و فرمایش آن حضرت به او که چرا شما عاشورا نمى ‏خوانید عاشورا عاشورا عاشورا و آن حکایت را ما إن شاء الله بعد از زیارت جامعه کبیره نقل خواهیم کرد.
شیخ ما ثقه الاسلام نورى رحمه الله فرموده : اما زیارت عاشورا پس در فضل و مقام آن بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشاى و املاى معصومى باشد هر چند که از قلوب مطهره ایشان چیزى جز آنچه از عالم بالا به آنجا رسد بیرون نیاید بلکه از سنخ احادیث قدسیه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیت جلت عظمته به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلى الله علیه و آله رسیده و به حسب تجربه مداومت به آن در چهل روز یا کمتر در قضاى حاجات و نیل مقاصد و دفع اعادى بى ‏نظیر و لکن احسن فواید آن که از مواظبت آن به دست آمده فایده ‏اى است که در کتاب دار السلام ذکر کردم و اجمال آن آنکه ثقه صالح متقى حاج ملا حسن یزدى که از نیکان مجاورین نجف اشرف است و پیوسته مشغول عبادت و زیارت نقل کرد از ثقه امین حاج محمد على یزدى که مرد فاضل صالحى بود در یزد که دائما مشغول اصلاح امر آخرت خود بود و شبها در مقبره خارج یزد که در آن جماعتى از صلحا مدفونند و معروف است به مزار به سر مى ‏برد و او را همسایه ‏اى بود که در کودکى با هم بزرگ شده و در نزد یک معلم مى ‏رفتند تا آنکه بزرگ شد و شغل عشارى پیش گرفت تا آنکه مرد و در همان مقبره نزدیک محلى که آن مرد صالح بیتوته مى ‏کرد دفن کردند پس او را در خواب دید پس از گذشتن کمتر از ماهى که در هیئت نیکویى است پس به نزد او رفت و گفت من مى ‏دانم مبدا و منتهاى کار تو و ظاهر و باطن ترا و نبودى از آنها که احتمال رود نیکى در باطن ایشان و شغل تو مقتضى نبود جز عذاب را پس به کدام عمل به این مقام رسیدى ؟
گفت : چنان است که گفتى و من در اشد عذاب بودم از روز وفات تا دیروز که زوجه استاد اشرف حداد فوت شد و در این مکان او را دفن کردند و اشاره کرد به موضعى که قریب صد ذرع از او دور بود و در شب وفات او حضرت ابى عبد الله الحسین علیه السلام سه مرتبه او را زیارت کرد و در مرتبه سوم امر فرمود به رفع عذاب از این مقبره پس حالت ما نیکو شد و در سعه و نعمت افتادیم پس از خواب متحیرانه بیدار شد و حداد را نمى ‏شناخت و محله او را نمى ‏دانست پس در بازار حدادان از او تفحص کرد و او را پیدا نمود از او پرسید براى تو زوجه ‏اى بود ؟
گفت آرى دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان و همان موضع را اسم برد دفن کردم گفت او به زیارت ابى عبد الله علیه السلام رفته بود گفت نه.
گفت ذکر مصایب او مى ‏کرد گفت نه.
گفت مجلس تعزیه ‏دارى داشت گفت نه.
آنگاه پرسید چه مى‏ جویى خواب را نقل کرد گفت آن زن مواظبت داشت به زیارت عاشورا.

متن زیارت به همراه ترجمه فارسی :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۳
خادم الحسین

امیدوارم در زندگیت هزاران بار به این دو راهی بخوری


زیبایش اینه توش می مونی اول بری زیارت امام حسین علیه السلام یا حضرت عباس علیه السلام

 

 

 

 

 

 

 

 

خدایا دو راهی بین الحرمین نصیب همه دوستداران حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام بگردان ما هم تو جمعشون حساب کن

اللهم ارزقنا زیارت الحسین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۱
خادم الحسین

بستن دست ها در نماز ، سنت یا بدعت ؟! ‌

آیت الله العظمی سبحانی (مد ظله العالی)


استحباب بستن دستها در نماز میان اهل سنت شهرت دارد و تنها مذهب مالکی است که به استحباب فتوا نداده است.

مستند حکم استحباب، تعداد اندکی از روایات اهل سنت است که علاوه بر ضعف سند، دلالت روشنی نیز بر مدعا ندارند. در میان روایات اهل بیت علیهم السلام نیز نه تنها هیچ حدیثی آن را تایید نمی کند، بلکه برخی آن را بدعت شمرده است. پس مسأله قبض در نماز مردد میان سنت و بدعت است و مقتضای احتیاط به دلیل ضعف دلایل مشروعیت آن ترک این عمل است.

گرفتن دست چپ با دست راست و گذاشتن آن روی سینه به نشانه خضوع در نماز، از مواردی است که استحباب آن میان فقیهان اهل سنت شهرت دارد.

حنفیه در این زمینه گفته ‏اند: تکتف (دست‏ها را به نشانه خضوع به سینه چسباندن در نماز) مستحب است و واجب نیست و بهتر است مردان، کف دست راست را بر پشت دست چپ و زیر ناف خود بگذارند و زنان دستان خود را روی سینه قرار دهند.

شافعیه معتقدند: تکتف، بر مرد و زن مستحب و بهتر است در نماز، کف دست راست بر پشت دست چپ، زیر سینه و بالای ناف و متمایل به سمت چپ بدن قرار گیرد.

حنابله نیز گفته ‏اند: تکتف سنت شمرده می شود و بهتر است نمازگزار، کف دست راست خود را بر پشت دست چپ گذاشته، آن را زیر ناف قرار دهد.

مالکیه در این مسأله از دیگر مذاهب اهل سنت جدا شده و گفته ‏اند: در نمازهای واجب، رها کردن دست‏ها مستحب است. گروهی نیز پیش از مالکیه همچون عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیب، سعد بن جبیر، عطاء، ابن جریج، نخعی، حسن‏ بصری، ابن سیرین و برخی دیگر از فقیهان بر این اعتقاد بودند.

لیث بن سعد هم این عقیده را دارد با این تفاوت که گفته است: مگر این که قیام طول بکشد و نمازگزار به زحمت افتد که دراین صورت، قبض جایز است.

از امام اوزاعی نقل شده که نمازگزار بین قبض و رها کردن دست‏ها مخیر است. (1) محمد عابد، مفتی مالکیه در حجاز عقیده دارد که رها کردن و بستن دست‏ها در نماز، هر دو سنت رسول خدا (ص) است و اگر قیام کسی در نماز طولانی شد، در صورتی که دست هایش رها باشد می تواند یک دست را با دست دیگرش بگیرد. این مفتی مالکی گفته است که رها کردن دست‏ها در نماز اصل و قبض فرع است، (2) اما قول مشهور میان شیعه امامیه این است که قبض حرام و مبطل نماز است و از میان آن‏ها، معدودی از فقها مانند حلبی در کافی به کراهت آن نظر داده ‏اند. (3)

مذاهب اهل سنت نیز در این مسأله گر چه به هر دری زده ‏اند، اما به دلیل قانع کننده ‏ای نه تنها بر استحباب قبض در نماز، بلکه بر جواز آن هم دست نیافته ‏اند، بلکه می توان گفت دلیل بر خلاف دیدگاه آن‏ها وجود دارد و روایاتی که از شیعه و اهل سنت در باب کیفیت نماز رسول خدا (ص) نقل شده است، اشاره ‏ای به قبض نکرده ‏اند و ممکن نیست پیامبر اکرم در طول تمام زندگی یا بیشتر آن، چنین عمل مستحبی را ترک کرده باشد. اکنون دو نمونه از این روایات را نقل می کنیم: یکی از طریق اهل سنت و دیگری از طریق شیعه امامیه نقل شده و هر دو کیفیت نماز پیامبر (ص) را بیان می کنند و در هیچ یک به قبض اشاره ‏ای نشده، چه رسد به کیفیت آن.

قبض، بدعتی است که پس از رسول اکرم (ص) پدیدار شده است. سند ما در این زمینه، دو حدیث صحیح است که یکی از طریق اهل سنت و دیگری از طریق شیعه روایت شده و هر دو، دلیل قاطعی هستند که سیره پیامبر و اهل بیت بر رها کردن دست‏ها در نماز بوده و گرفتن یکی از دو دست به وسیله دیگری به نشانه خضوع در نماز، پس از رحلت رسول خدا ساخته و پرداخته شده است:

الف. حدیث ابو حمید ساعدی: این حدیث را بسیاری از محدثان اهل سنت روایت کرده ‏اند و ما آن را این جا طبق نقل بیهقی نقل می کنیم:
اخبرنا ابوعبداللّه الحافظ فقال ابو حمید الساعدی: انا اعلمکم‏ بصلاة رسول اللّه (ص) قالوا: لم، ما کنت اکثرنا له تبعا و لا اقد مناله صحبته؟! قال: بلی، قالوا: فاعرض علینا، فقال:

کان‏ رسول ‏اللّه (ص) اذا قام الی الصلاة رفع یده حتی یحاذی بهما منکبیه، ثم یکبر حتی یقر کل عضو منه فی موضعه معتدلا، ثم ‏یقرا، ثم یکبر و یرفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه، ثم یرکع و یضع راحتیه علی رکبتیه، ثم یعتدل و لاینصب راسه ولایقنع،ثم یرفع راسه فیقول: سمع اللّه لمن حمده، ثم یرفع یدیه ‏حتی یحاذی بهما منکبیه حتی یعود کل عظم منه الی موضعه ‏معتدلا، ثم یقول: اللّه اکبر، ثم یهوی الی الارض فیجافی یدیه ‏عن جنبیه، ثم یرفع راسه فیثنی رجله الیسری فیقعد علیها ویفتح اصابع رجلیه اذا سجد، ثم یعود، ثم یرفع،

فیقول: اللّه اکبر، ثم یثنی برجله فیقعد علیها معتدلا حتی یرجع او یقر کل‏عظم موضعه معتدلا، ثم یصنع فی الرکعة الاخری مثل ذلک،ثم اذا قام من الرکعتین کبر و رفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه‏کما فعل او کبر عند افتتاح صلاته، ثم یصنع مثل ذلک فی بقیة ‏صلاته حتی اذا کان فی السجدة التی فیها التسلیم اخر رجله‏الیسری و قعد متورکا علی شقه الایسر. فقالوا جمیعا: صدق‏ هکذا کان یصلی رسول اللّه (ص)، (4)

ابوعبداللّه حافظ برای ما نقل کرد که ابو حمید ساعدی گفت: من داناترین شما به کیفیت نماز رسول خدا (ص) هستم. به او گفتند: چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که تو بیشتر از ما با پیامبر نبوده ‏ای؟ گفت: آری. به او گفتند: پس آنچه را دیده ‏ای بر ما عرضه کن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۷
خادم الحسین

صوت/زیارت عاشورا،mp3،با صدای 15 مداح

 

زیارت عاشورا بصورت صوتی و با صدای مداحان : کریمی, حدادیان, کربلایی, آهنگران, طاهری که بصورت MP3 می باشد.که می توانید این فایل های صوتی زیارت عاشورا را بصورت جداگانه دانلود نمایید.

  برای دانلود راست کلیک گزینه save target as را انتخاب فرمایید

 

دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - فرهمند
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - کربلایی
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - آهنگران
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - ارضی
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - حبیبی
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - حدادیان
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - کریمی
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - خلج
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - منصوری
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - سازور
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - طاهری
دانلوددانلود زیارت عاشورا صوتی - سماواتی
دانلوددانلود زیارت عاشورا به صورت متنی در یک فایل PDF همراه با ترجمه

منبع/ashora.ir


دانلود از لینک مستقیم خوزنیوز
 
----------------------------------------------

دانلود زیارت عاشورا با صدای باسم کربلایی …

باسم کربلایی

 

دانلود مداحی دانلود زیارت عاشورا – با صدای باسم کربلایی

منبع:http://www.alamto.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۵
خادم الحسین

امام حسین علیه السلام در قرآن



فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم . 

سوره بقره آیه 37 

ابن عباس گوید که پیامبر فرمودند : زمانی که خداوند آدم را خلق کرد و از روح خود در وی دمید آدم عطسه کرد . 

خدای بزرگ به او الهام فرمود تا بگوید الحمد لله رب العالمین . 

پس خدای به او گفت : پروردگارت ترا در رحمت قرار داد . 

پس آن هنگام که فرشتگان بـر او سجده کردند به خود بالید و به پروردگارش عرض کرد آیا آفریده ای از من محبوب تر داری ؟ 

پس جوابی نشنید سپس سؤالش را دوباره تکرار کرد . باز هم جوابی نشنید . برای بار سوم سؤالش را تکرار کرد . باز جوابی نیامد . 

آن گاه خـدای بزرگ فرمود : آری آفریده هایی برتر از تو هستند که اگر آنان نبودند ترا هم نمی آفریدم . 

آدم گفت : آنان را به من نشان بده . 

پس خدای متعال به فرشتگان حجاب فرمان داد تا پرده ها برگیرند .چون حجاب و پرده ها برگرفته شد . 

آدم پنج روح نورانی در بالای عرش الهی بدید . 

آدم گفت : پروردگارا اینان کیستند ؟ 

خطاب آمد ای آدم ! این محمد پیامبر من است 

و این علی امیر مؤمنان است ( پسر عموی پیامبر و جانشین اوست ) 

و این فاطمه دختر پیامبرم است 

و این دو حسن و حسین فرزندان علی و نوادگان پیامبراند . 

سپس خدای متعال فرمود : ای آدم اینان فرزندان تواند 

آدم بسیار خشنود شد . 

آن گاه که دچار اشتباه و خطا گردید . آدم گفت : 

پروردگارا ! از تو می خواهم به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین تا بیامرزی ام و از من درگذری . 

پس خدای مهربان بخاطر این قسم از او درگذشت . 

صاحب کتاب ( در ثمین ) در تفسیر آیه شریفه قرآن 

فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم . 

سوره بقره آیه 37 

منظور از کلمات نام پنج تن آل عبا است : محمد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین . 

آدم ساق عرش را نگاه کرد و نام های پیامبر و امامان معصوم را دید . آن گاه فرشته جبرئیل به او گفت : 

ای آدم بگو : 

یا حمید بحق محمد 

یا علی بحق علی 

یا فاطر بحق فاطمه 

یا محسن بحق الحسن و الحسین 

و منک الاحسان . 

ای خدای ستوده بحق محمد 

ای خدای برتر بحق علی 

ای خدای پدید کننده بحق فاطمه 

ای خدای احسان کننده بحق حسن و حسین 

و احسان و خوبی تنها از توست . 

آدم وقتی نام حسین را یاد کرد ، اشکش جاری شد و دلش خاشع و نرم شد و گفت برادرم جبرئیل در یاد پنجمین دلم شکست و اشکهایم روان شد . فرشته جبرئیل گفت : این فرزندت مصیبتی خواهد دید که همه مصیبتها نزد آن کوچک است . 

آدم پرسید برادرم کدام مصیبت ؟ 

حسین با لب عطشان کشته می شود در حالی که غریب و یکه و تنها است ناصر و معینی ندارد و اگر ای آدم او را ببینی او می گوید : 

وا عطشاه ، و اقله ناصراه . 

تا آنجا که تشنگی بین دیدگانش و آسمان چون غبار دودی فاصله می افکند و دیگر دید چشمانش کم سو می گردد . 

پس کسی او را جواب و پاسخی نمی دهد . مگر با شمشیر و نوشیدن مرگ . پس آن گاه سر از تن او جدا می کنند چون گوسفندی که او را ذبح می کنند و دشمنان به چادر های او حمله ور می شوند. و سرهایشان و سرهای یارانشان در میان شهرها بگردش در می آید و در حالیکه زنان اسیر و دربند همراه هستند . 

این چنین مصائبی از خدای واحد منان گذشته است و فهمیده می شود . پس آدم بسیار گریست چون مادری فرزند از دست داده . 



« ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فی التوراه و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم » 

سوره توبه 111 

حسین در آغوش مادر است . پیامبر او را از آغوش مادر گرفت و فرمود خدا قاتل تو را از رحمت خود دور کند و آن که ترا و خانواده یاریگرت را از مقامتان باز می دارد لعنت کند و از رحمت خود دور کند و بین من و آنان که بر علیه تو جنگیدند حکم کند . 

مادر چون این چند دعای پیامبر را بشنید سراسیم گفت : 

پدر جان چه می گویی ؟ 

پیامبر : دختر عزیزم از مصیبتی که بعد از من و بعد از تو بر او وارد می شود یاد کردم به یاد اذیت ها ، ظلم ، ستم و حیله هایی که بر حسینم روا می شود افتادم . دخترم در آن گاه حسینم در بین گروهی است که آنان چون ستارگان آسمان می درخشند و به سوی شهادت می شتابند تا فرزندم را یاری کنند . 

گویی اکنون به لشگرگاه و خیمه گاهشان و تربتشان می نگرم . 

فاطمه : پدر جان آنجا که می گویی کجاست ؟ 

پیامبر : آنجا کربلاست همانجایی که خانه کرب و بلا بر ما و براست است برترین امتم بر می خیزند و ستم ها می کنند .اگر همه کسانی که در آسمان ها و زمین ها نیز برای یکی از اینان شفاعت کنند پذیرفته نخواهد شد و در آتش مخله اند . 

فاطمه می گریست و فرمود : پدرم پس حسینم کشته می شود . 

آری پدر جان کشته می شود و کسی چون حسین تو پیش از او نیست که آسمان ها بر او می گریند . زمین ها گریان اویند و فرشتگان بر او گریان اند . وحش ، گیاهان ، دریاها و کوهها بر حسین تو می گریند .و اگر زمین اجازه داشت پس از مصیبت فرزند تو کسی را روی خود باقی نمی گذاشت . 

دخترم ! اما در آینده گروهی از دوستان ما می آیند که در روی زمین آگاه ترین به خدا هستند و حق ما را بر پا می دارند که چون آنان کسی نمی تواند چنین کند و کسی در روی زمین جز آنان نیست که متوجه او گردد .آنان چراغهایی درخشان در تاریکی های ستم اند و آنان شفاعت می کنند و آنان فردا در کنار حوض کوثر بر من وارد می شوند . 

آن گاه که بر من وارد می شوند آنها را به سیمایشان می شناسم و هر اهل دینی در پی امامشان هستند . و آنها در پی ما هستند و ما را جستجو می کنند و در پی غیر ما نیستند . اینان پایه های زمین اند و بخاطرشان باران می بارد . 

فاطمه زهرا (س) فرمود : پدرم ! و گریست و بسیار گریان شد . پدر فرمود : ای دخترم برترین اهل بهشت ، شهیدان دنیا هستند . جان ها و مالهاشان بخشودند تا : 

بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا . 

پس آنچه در نزد خداست از دنیا و آنچه در آن است بهتر است . کشته شدن آسانتر از مردن است . آنکه برای او شهادت نوشته شده است قتل حتی تا بسترش خواهد آمد و آنکه کشته نشود پس به زودی خواهد مرد . 

ای فاطمه عزیز دختر محمد آیا در برابر شهادت فرزندت دوست نداری که در مقام حساب الهی دستور و فرمان تو کارساز است ! 

آیا به شهادت فرزندت راضی می شوی در حالیکه او از حاملین عرش الهی است . آیا راضی می شوی در حالیکه پدرت در قیامت به نزد او می آیند و شفاعت او را درخواست می کنند ؟ آیا راضی می شوی در حالیکه شوهرت از حوض کوثر تشنگان از دوستانش را سیراب می کند ؟ آیا راضی می شوی در حالیکه شوهرت قسیم الجنه و النار است ؟ آیا به شهادت فرزندت حسین راضی می شوی ؟ 

در حالیکه در روز حساب به فرشتگان که در اطراف آسمان هستند می نگری . آنان دیده به تو دوخته اند و به فرمان تواند و به شوهرت علی می نگرند در حالیکه خلایق حاضرند و او در نزد خدا از ستم مردمان شکوه می برد . 

پس می نگری که خدا قاتل فرزندت و قاتلان خودت و شوهرت را به آتش درآورد ؟ 

آیا به شهادت فرزندت راضی می شوی ؟ 

در حالیکه فرشتگان برای حسینت اشک می فشانند و همه چیز بر او تأسف می خورد ؟ 

آیا به شهادت فرزندت حسین راضی می شوی ؟ 

در حالیکه هر کس به زیارت او نائل شود در ضمانت الهی قرار می گیرد در حالیکه ثواب زیارت او چون حج عمره است و لحظه ای از رحمت الهی دور نگردد و چون زائر فرزندت بمیرد مرگ او شهادت محسوب می گردد و اگر باقی بماند فرشتگان حافظ تربت حسین برای زائر حسین دعا می کنند و پیوسته در حفظ الهی است و پیوسته در امن الهی است تا دنیا را مفارقت کند . 

فاطمه گفت : پدر تسلیم شدم و راضی گشتم و بر خدا توکل می کنم . 

پیامبر دست بر قلب زهرایش نهاد و با انگشتان اشکهای چشم دخترش پاک کرد و فرمود من و شوهرت و تو فرزندانت در جایگاهی هستیم که چشمانت روشن است و دل و قلبت شاد 



ثنای وحی از حسین (ع) 

و اذ اخذنا میثاقکم لاتسفکون دمائکم و لاتخرجون انفسکم من دیارکم ثم اقررتم و انتم تشهدون 

بقره 84 

در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری آمده است : 

پیامبر می فرمایند: هنگامی که آیه «و اذ اخذنا میثاقکم لاتسفکون دمائکم» آیه درباره یهود است. یعنی کسانی که پیمان خدا را شکستند و پیامبران خدا را تکذیب کردند و اولیای خدا را کشتند. آیا شما را خبر ندهم به کسانی که از امت من شبیه یهودیان هستند؟ 

گفتند: بلی یا رسول الله! فرموند: گروهی از امت من فکر می کنند که از امت من هستند اما بهترین فرزندان و پاکان اصالتم را می کشند و شریعت و سنت من را تغییر می دهند و دو فرزند حسن و حسین را می کشند آنچنان که پیشینیان یهود زکریا و یحیی را کشتند. آگاه باشید همانا خداوند آنان را لعنت می کند، آنچنان که پیشینیان را لعنت کرد و بر بقایا و فرزندانشان هادی و مهدی از حسین مظلوم برمی انگیزد که آنان را با شمشیر اولیائش سوی جنم روانه می کند . 

آگاه باشید لعنت می کند خداوند کشندگان و دوستداران و یاری کنندگان قاتلین حسین علیه السلام را . 

و بر کسانی که بر لعن بر دشمنان حسین سکوت می کنند بی آنکه برای تقیه باشد، خداوند لعن می فرستد . 

آگاه باشید خداوند بر گریه کنندگان از روی شفقت و مهربانی بر حسین (ع) صلوات می فرستد، آنان که دشمنان حسین (ع) را لعنت می کنند و خشم و غضب خویش را بر دشمنان فراوان می گرداند . 

آگاه باشید آنانکه به قتل حسین راضی باشند با قاتلین او در این گناه بزرگ شریک اند بدانید قاتلین حسین و یاران شان و پیروانشان از دین خدا مبری هستند. خداوند فرمان می دهد به فرشتگان مقربش که اشکهای ریزان در قتل حسین را برگیرند و در گنجینه های بهشتی با آب حیات مخلوط کنند تا گوارایی و پاکیش هزار چندان گردد و فرشتگان آنان که در قتل حسین خوشحال گردیدند، اشکهای اینان را برگرفته و در جهنم یا حمیم و صدید و غساق و غسلین این نوشیدنی ای ناگوار در جهنم مخلوط کنند تا شدت حرارتش زیاده گردد و شکنجه آن هزار چندان شود تا دشمنان آل محمد را در جهنم با چنین نوشیدنی هایی عذابشان تشدید گردید . 

از کتاب تفسیرالامام :369 

و ما ظلمونا ولکن کانوا انفسهم یظلمون 

بقره 57 

از حضرت سکینه دختر امام حسین نقل شده است: که حضرت زینب به برادر فرمود :«برادرم؛ ما را به حرم جدمان بازگردان» امام حسین در جواب فرمودند : « خواهرم برایم در این کار راهی نیست.» زینب فرمود:« آری پس آنان را به مقام و منزلت جد و پدرت و برادرت و مادرت یادآور شو » 

امام حسین فرمود:«به آنان گفتم اما بیدار نگشتند نصیحتشان کردم اما پذیرا نشدند. و سخنم را گوش نسپردند پس آنان جز به قتلم راضی نمی شوند و به ناچار می خواهند بدنم را بر خاک فروافتاده ببینند، اما من شما را به تقوای الهی سفارش می کنم. پروردگار بشر او را که به ما در این بلا فرمان می دهد و این که این مصیبت را چون جرعه ای بنوشید و به این جد شما وعده داده است وعده الهی تخلف نمی پذیرد. همه شما را به خدای فرد صمدی می سپارم .» 

سپس برادر و خواهر هر دو ساعتی گریستند . 

آنگاه امام علیه السلام این آیه شریفه را تلاوت کرد . 

« و ما ظلمونا ولکن کانوا انفسهم یظلمون » 

از کتاب موسوعه کلمات الحسین؛400 ح 187 

« حافظوا علی الصلوات و الصلوه الوسطی و قومو لله قانتین » 

بقره 238 

امام صادق علیه السلام 

اباعبدالله علیه السلام درباره آیه فوق فرمودند : 

نماز را حفظ کنید، نماز یعنی رسول گرامی اسلام و امیرالمومنین و فاطمه و حسن و حسین و وسطی امیرالمومنین است. برای خدا برپاخیزید فرمان بردار باشید در حالی که به دستور امامان گردن نهاده اید . 

ضحاک پسر عبدالله می گوید : 

سپاه ابن سعه از کنار ما عبور می کرد در حالی که حراست می کردند. در آن هنگام حسین درباره آنان این آیه از قرآن را تلاوت فرمود 

و لایسبن  الذین کفرو انما نملی لهم خیر لانفسهم 

انما نملی لهم یزدادو اثما و لهم عذاب مهین 

ما کان الله لیذر المومنین علی ما انتم علیه 

سوره آل عمران 178 

آنان که کفر ورزیدند گمان میبرند که اگر به آنان مهلت داده می شود برایشان خوب است. ما به آنان مهلت می دهیم تا بار گناهانشان را سنگین تر کنند و عذاب خوارکننده برای آنان است . 

در آن هنگام که حسین کشته می شد در میان سپاهیان دشمن ولوله ای افتاد گویی کسی در سپاه وارد شد بر آنان شیحه زد پس ناله کرد وای حسین و بازشان می داشت گفتند: چرا ناله می کنی به آنان گفت: چگونه ننالم در حالی که اکنون پیامبر خدا ایستاده است و یکبار به زمین می نگرد و بار دیگر به جنگ شما و گروه نابکارتان نگاه می کند من بیمناکم که بر اهل زمین نفرین کند تا هلاک گردند. گروهی به او گفتند این انسانی دیوانه است اما گروه توابون از سپاهیان گفتند : 

وای بر ما بخدا قسم به خود بد کردیم. بخاطر خشنودی این سمیه آقای جوانان بهشت را کشتیم. پس از همانجا بر عبیدالله بن زیاد شوریدند . 

از امام  سوال کردم فدایت گردم آن که نالید که بود؟ 

فرمود: او را جز جبرائیل نمی بینم . 

آی اگر او مأذون بود چنان صیحه ای بر آن قوم می نواخت تا جانهاشان از تن ها چون برقی بجهد و در آتش فرود آید اما خدا به آنان مهلت داد تا گناهانشان افزون گردد و برای آنان عذاب دردناک است .
 

منبع: شبکه labbaik.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۲
خادم الحسین

عـــرق کهنه ی شــیـراز مـرا مـسـت نــکــرد

چـای روضــه اربــابــــ زمــیــن گـــیــرم کــــرد

سماوری که به بزم حسین می جوشد

بخار رحمت آن جُرم خلق می پوشد

حدیث باده و تسنیم و سلسبیل کم گوی

بگو حکایت مستی که چای می نوشد

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۲
خادم الحسین

سرار نماز از زبان آیت الله بهجت

 

1. نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است... نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با هم? مراتب خضوع و خشوع. [در محضر بهجت:1/222]

2. نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخش ترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست! [در محضر بهجت:1/222]

3. نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حقّ می شود. [در محضر بهجت:2/377]

4. تمام لذتها روحی است؛ و آن چه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است. [در محضر بهجت:2/392]

5. قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبی است که بالاترین آنها نماز است. [نکته های ناب: 78]

6. نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد. [نکته های ناب: 82]

7. ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم؛ و بعد به سجده و خاک بر می گردیم. [نکته های ناب:83]

اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسط? خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق می شود، کار تمام است!

8. شاید حکمت تکرار نماز – علاوه بر تثبیت – سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینه ساز نماز بعدی باشد.[نکته های ناب:81]

9. قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و این که هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.[نکته های ناب:83]

10. سؤال: اجمالاً بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل می شود؟

جواب: بسمه تعالی، اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل می شود و از آن جمله، تبدیل فرادا به جماعت است. تحصیل حضور قلب به این می شود که در اوقات غفلت به خود فشار نیاورد؛ و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.[به سوی محبوب:62]

11. سؤال: برای حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملی بفرمایید؟

جواب: بسمه تعالی، در آنی که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید![به سوی محبوب:63]

12. اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوری از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههای اصلاح نماز، توسل جدی در حال شروع به نماز به حضرت ولی عصر (عج) است.[به سوی محبوب:64]

13. گوی سبقت را نماز شب خوانها ربودند مخفیانه![به سوی محبوب:68]

14. سؤال: برای توفیق نماز شب چه کنیم؟

جواب: با قرائت آی? آخر کهف و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف می شود [قبل از نیمه شب به جا آورده می شود.] [به سوی محبوب:77]

15. سؤال: در نماز شب و سحرخیزی، قدری کسل هستم، لطفاً راهنمایی فرمایید؟

جواب: بسمه تعالی، کسالت در نماز شب به این رفع می شود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن نشدید)، قضای آن را به جا آورید. [به سوی محبوب:77]

16. از آیِ? شریف? (اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَن الفَحشآءِ وَالمُنکَرِ [عنکبوت:45] نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز می دارد.) استفاده می شود که (لا صَلاةَ لِمَن لایَنتَناهی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر: کسی که از کارهای زشت و ناپسند خودداری نمی کند، واقعاً نمازش نماز نیست!) [در محضر بهجت:2/83]

17. این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز. آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.[برگی از دفتر آفتاب:133]

18. یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم![برگی از دفتر آفتاب:133]

19. اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسط? خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق می شود، کار تمام است![برگی از دفتر آفتاب:139]

20. همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام می دهیم، آقایان [اولیاء] می فرمایند: از همه چیز، لذیذتر است! [در محضر بهجت:1/122]

21. همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات می رساند، و برای عده ای هیچ خبری نیست! برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین! [در محضر بهجت:1/283]

22. سؤال: می خواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم.

جواب: بسمه تعالی، با شرایط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهید؛ در پاداش چه خواهند کرد، به ما مربوط نیست![به سوی محبوب:62]

23. سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و در پیش تو خاک هستیم.[فیضی از ورای سکوت:77]

23. سؤال: برای این که در انجام فرمان الهی مخصوصاً نماز، با خشوع باشیم، چه کنیم؟

جواب: در اول نماز، توسل حقیقی به امام زمان (عج) کردن که عمل را با تمامیّت مطلقه [به طور کامل] انجام بدهید.[به سوی محبوب:63]

24. سؤال: مستدعی است جمل? کوتاه و رسایی دربار? نماز، مرقوم فرمایید که نصبُ العین ما قرار گیرد.

جواب: بسمه تعالی، از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتب? عُلیا، کلام معروف از معصوم (علیهم السلام) است: (الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن: نماز، معراج مؤمن است.) برای کسانی که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالی را ...[به سوی محبوب:64]

25. اگر کسی با وجود این همه مشوِّقات از قرآن و اخبار برای سیر و کمال، از آنها بهره مند نشود، در عقل او خلل است... نماز خواندن برای اهلش مانند حلواخوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمی شوند.[نکته های ناب:82]

26. در کلمات امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز آمده است: (وَاعلَم اَنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ: بدان که تمام اعمالت، تابع نماز می باشد.)

مشاهده کرده ایم که علمای بزرگ در حال نماز، عجیب و غریب بودند، به گونه ای که گویا آن انسانِ خارج از نماز نیستند! [در محضر بهجت:1/92]

27. از حدیث (تَنَعَّمُوا بِعِبادَتی فی الدُّنیا فَاِنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بها فی الآخِرَة: در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید بود.) بر می آید که عبادات، قابلیّت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونه ای به جا می آوریم که گویا شلاّق بالای سرِ ما است... گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می خوریم. [در محضر بهجت:1/350]

28. سؤال: گاهی اوقات در عبادات، ریا می کنم و بعداً سخت رنج می برم؛ علاج آن چیست؟

جواب: بسمه تعالی، علاج، این است که ریا بکند؛ ولی اگر در مقابل شاه و گدا است، ریا برای شاه بکند؛ (فَافهَم اِن کُنتَ مِن اَهلِه: این نکته را دریاب، اگر اهلش هستی!)[به سوی محبوب:70]

نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخش ترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست!

29. معیار اصلی، نماز است. این نماز، بالاترین ذکر است، شیرین ترین ذکر است، برترین چیز است... همه چیز تابع نماز است؛ باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم... وقتی نماز درست شد، با حال گشت، انسان آدم شده است. بالاخره محک، نماز است![در خلوت عارفان:103]

30. وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حقّ باز می گردد، اولین چیزی را که سوغات می آورد، سلام از ناحی? او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: (اَللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَ مِنکَ السَّلامُ، وَ اِلیکَ یَرجِعُ، وَیَعُودُ السُّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ السَّلام: خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحی? تو است و به سوی تو باز می گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحی? خود تحیّت گوی!)[نکته های ناب:83]

31. چه قدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن! ... در تکبیر، اکبر مناسب است... یعنی تمام امور دنیا و هم? بزرگها را کنار بگذارید، چون خداوند متعال اکبر است... نمازگزار، با تکبیر، در حرم الهی وارد می شود؛ ولی ما چه می دانیم که اینها یعنی چه! در روایت است که:(لَو عَلِمَ المُصَلِّی مایَغشاهُ مِن جَلالِِ الله، لَمَا انفَتَل عَن صَلاتِه: اگر نمازگزار می دانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی برنمی گرداند!)[نکته های ناب:84]

32. ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزل? کعبه است؛ و نمازگزار در کعبه و حرم امن الهی داخل شده و بنا گذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود.[نکته های ناب:84]

33. در جایی دارد که: خدا منّت گذاشته که امر فرموده است مخلوق، با خالق خود خلوت کند و این منافاتی ندارد که در مرآی مردم باشد. کانّه وقتی بنده با خدا خلوت می کند، خالق هم با او خلوت کرده است![نکته های ناب:88]

34. بلی می شود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگویید: (اَللهُمََّ ارزُقنِی زَوجَةً صالِحَةً: خداوندا، زن شایسته ای را روزی من کن!) یا بگوید: (اَللهُمََّ ارزُقنِی وَلَداً باراً: خداوندا، فرزند نیکوکاری را روزی من کن!)[فریادگر توحید:213]

تنظیم برای تبیان: شکوری_گروه دین و اندیشه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۳۰
خادم الحسین

 توضیحات نرم افزار کتابخانه اهل بیت

نرم افزار مکتبة اهل البیت یک کتابخانه الکترونیکی بی نظیر است که نسخه جدید آن بیش از هفت هزار کتاب را در خود جای داده است. این نرم افزار که محیط کاربری آن به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی است داری موتور جستجوی بسیار پیشرفته همراه با طبقه بندی کتابها و شروح آنها هست .


ویژگی های این نرم افزار :

 - شامل بیش از 4000 جلد کتاب از تمامی مذاهب اسلامی، حدیث، تفسیر، فقه، اصول، عقاید، تاریخ، سیره پیامبر و امامان
 - محیط کاربری پیشرفته و قدرتمند
-  جداسازی متن کتاب از پاورقی و شرح و قابلیت کپی برداری مستقیم از متن
-  ویژگیهای جدید جستجو: جستجوی مشروط و جستجوی خودکار حالات متشابه و امکان قرار دادن شرطهای مختلف برای جستجو
-  نمایش فهرست به همراه کتاب و نمایش تمامی فهرستها در یک لیست با امکان جستجو
-  سیستم فیش برداری جدید بر اساس سیستم درختی
-  امکان آرشیو و تهیه نسخه پشتیبان
-  ابزارهای علمی جدید… قرآن کریم، احکام شرعی ، لغت نامه، اصطلاحات علم رجال و فقه و ...
 - امکان ایجاد کتابخانه شخصی
 - امکان نمایش نسخه های خطی به صورت اسکن شده با سی نسخه خطی به عنوان نمونه
 - پشتیبانی از همه ویندوزها و سیستمهای 32 بیتی و 64 بیتی

 

نکات:

1- سریال مورد نیاز برای نصب نرم افزار در داخل فایل متنی همراه نرم افزار موجود است.

2- فایلها در بخش های 1 گیگابایتی با قابلیت تعمیر با WinRAR در صورت دانلود ناقص و خطای CRC Error را دارا می باشند.

3- سایت سافت گذر جهت قرار دادن این نسخه نرم افزار (نسخه 1) از تولید کننده اجازه گرفته است و استفاده از آن برای عموم رایگان و آزاد است.

4- پیشنهادات خود را در مورد ارائه مجموعه های مشابه در بخش "ارتباط با ما" مطرح کنید

5- جهت خرید نسخه 2 با بیش از 7000 کتاب با مسئول فروش موسسه آقای سید ابراهیم حسینی با شماره 09125534574 تماس بگیرید.

 

 

 

نرم افزار مکتبة اهل البیت (نسخه 1) به سه زبان فارسی، عربی، انگلیسی
 پسورد فایلها: www.softgozar.com

التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۳:۲۳
خادم الحسین

ملعون کیست و چرا باید لعنت شود؟

1- خداوند ظالمین در حق اهل بیت (ع) را لعنت ‌نموده و وعده عذاب فرموده است:

ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعد لهم عذابا مهینا (سوره احزاب آیه 57)

اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون (سوره بقره آیه 159)

اولئک علیهم لعنه الله و الملئکه و الناس اجمعین(سوره بقره 161)

بنا به نقل از طریقه عامّه و خاصّه، حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد حضرت زهرا علیها سلام الله فرمودند: "فاطمه بضعه منی مَن آذاها فقد آذانی و مَن آذانی فقد آذی الله" فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است.

(دلایل الامامه ص 45 - کتاب سلیم بن قیس حدیث 48 و در صحیح بخاری ج5 ص 26 به صورت «فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی» - صحیح مسلم ج4 ص 193 «ان فاطمه بضعه منی یؤذینی ما اذاها) 

و باز به نقل از همان دو طریق روایت است که حضرت زهرا سلام الله علیها به آن دو لعین اولی و دومی فرمودند: انی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی صلی الله علیه و آله لاشکونکما الیه" (اعلام النساء ج4 ص123) 

خدا را شاهد می‌گیرم و ملائکه او را به اینکه شما دو نفر مرا به خشم آوردید و مرا خشنود ننمودید و اگر پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات نمایم هرآینه شکایت شما دو نفر را به وی خواهم کرد

و همچنین ابن ابی الحدید سنی گفته است: حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از دنیا رفتند در حالیکه سخت از عمر و ابوبکر غضبناک بودند. (شرح نهج البلاغه از ابن ابی الحدید ج 6 ص 50)

پس با استفاده از این مطلب معلوم می‌گردد که آنها مورد لعن خدا قرار می‌گیرند و هیچ جای شکی نیست در جایی که خدا لعن کند، انبیاء و اولیاء و ملائکه هم لعن خواهند نمود. و ما هم باید لعن کنیم و از آنها بیزاری بجوییم و از خدا بخواهیم که این حالت را به ما عطا فرماید و ما را با چنین عقیده‌ای محشور نماید.

حسین بن ثویر و ابوسلمه سراج نقل کرده اند که: از امام صادق علیه السلام شنیدیم که آن حضرت بعد از هر نماز واجب لعن می کرد چهار مرد ملعون و چهار زن ملعون را. اما مردان عبارتند از: ابابکر, عمر, عثمان, معاویه و زنان عبارت بودند از: عائشه,حفصه, هند و ام الحکم خواهر معاویه. (الکافی ج3 ص342)

و از متواتران و مسلمات نزد عامه و خاصه این است که آن دو نفر حرمت کلام رسول خدا (ص) را نگاه نگذاشتند و فاطمه زهرا سلام الله علیها را به قدری آزار و اذیت نمودند که آن حضرت خطاب به آن دو نفر فرمود: خدا و ملائکه اش را شاهد می گیرم که شما دو نفرمرا به خشم آوردید و رضایت مرا جلب نکردید و اگر پیامبر(ص) را ملاقات نمایم هر آینه شکایت شما دو نفر را به وی خواهم کرد.( دلایل الامامه ص45, کتاب سلیم بن قیس ح48, صحیح بخاری 5/26, صحیح مسلم 4/193) به خدا قسم! بعد از هر نمازم بر تو (ابوبکر) نفرین می کنم. (الامامة و السیاسة 1/20)

231 بار لعنت بر ابوبکر - 310 بار لعنت بر عمر - 661 بار لعنت بر عثمان و درخواست حاجت از خداوند

و از این روایات استفاده می شود که طبق نظر تواریخ شیعه و سنی حضرت فاطمه سلام الله علیها با خشم و غضب از آن دو به شهادت رسیده. به نقل از ابن ابی الحدید معتزلی توجه نمایید: فاطمه سلام الله علیها از دنیا رفت در حالی که سخت از ابوبکر و عمر غضبناک بود.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 6/50)

و نیزبه این نقل که محمد بن اسماعیل بخاری در کتاب صحیح خود آورده توجه فرمایید:

فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا بر ابوبکر خشم گرفت و با او قطع رابطه نمود و این قهرو غضب وی با ابوبکر پیوسته استمرار یافت تا از دنیا رفت. (صحیح بخاری ح3913, صحیح مسلم ح3304)

و به این نقل نیز توجه فرمایید: فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر غضب نمود و با او قطع رابطه کرد و تا زمانی که زنده بود با ابوبکر سخن نگفت...هنگامی که از دنیا رفت شوهرش علی علیه السلام وی را شبانه دفن کرد و به ابوبکر خبر نداد و خودش بر جنازه وی نماز خواند...( صحیح بخاری ح 6230 , صحیح مسلم کتاب الجهاد و السیر باب قول النبی لانورث 5/252)

و نیز به این نقل توجه فرمایید: فاطمه سلام الله علیها با ابوبکر قطع رابطه نموده و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت.

و این ها همه در حالی است که عامه و خاصه در احادیث صحیحه روایت کرده اند که پیامبر اکرم ص بارها فرمودند: خداوند با خشم فاطمه سلام الله علیها خشمگین و با رضایت او راضی می گردد. (مستدرک حاکم نیشابوری 3/154, اسدالغابه 5/522 , کنزالعمال 13/96 و...)

2- رسول خدا (ص) عمر و ابابکر را لعن نموده!
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۲:۴۹
خادم الحسین

                        *** احادیث تولی و تبری***

1ـ قال الرضا (علیه‌السلام): کمال الدین و لا یتنا و البرائة من عدونا[1]

علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) فرمودند:

کمال دین ولایت ماست و برائت از دشمنان ما.

2ـ به امام صادق(علیه‌السلام) عرض شد که شخصی شما را دوست دارد اما در برائت از دشمن شما ضعیف است. در ادامه حضرت فرمودند:

هیهات کذب من ادعی محبتنا و لم یتبرء من عدونا؛

هرگز چنین نیست؛ دروغ می‌گوید هر کس که ادعا می‌کند دوست ماست ولی از دشمن ما بیزاری نجوید.[2]

3ـ نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به اصحابش فرمودند: ای بنده خدا دوست بدار به خاطر خدا و دشمن بدار به خاطر خدا و دوست بگیر به خاطر خدا و دشمن بگیر به خاطر خدا؛ پس به درستی که به ولایت خدا به کسی نمی‌رسد مگر از این راه و کسی طعم ایمان را نمی‌چشد اگر چه نماز و روزه زیاد به جا آورد مگر از راه تولی و تبری و امروز بیشترین دوستی‌ها و دشمنی های مردم به خاطر دنیاست و این دوستی و دشمنی‌ دنیایی ذره‌ای پیش خداوند تعالی ارزش ندارد.

راوی عرض کرد: چگونه بدانم دوستی و دشمنی من به خاطر خداست؛ دوست خدا کیست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا کیست تا او را دشمن بدارم؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به سوی مولای ما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه‌السلام)  اشاره فرمودند و فرمودند آیا علی را می‌بینی؟  راوی گفت: بله.

پس فرمودند: دوست بدار دوست علی(علیه‌ السلام) را چون دوست علی(علیه‌السلام) ولی الله است و دشمن بدار دشمن علی(علیه‌السلام) را چرا که دشمن علی(علیه‌السلام) عدوالله است

سپس در ادامه فرمودند:

وال ولی هذا و لو انه قاتل ابیک و ولدک و عاد عدو هذا و لو انه ابوک او ولدک؛

‌دوست بدار دوست مولا علی را هر چند آنکه قاتل پدر و فرزندان تو باشد و دشمن بدار دشمن مولا علی را هر چند او پدر و فرزندانت باشند.[3]

 

4ـ روزی  کمیت خدمت امام صادق(علیه‌السلام) رسید و شعری خواند. سپس عرض کرد ای آقای! من سوالی دارم، حضرت فرمودند: بگو. عرض کرد سؤالم درباره آن دو خبیث اولی و دومی (لعنت الله علیهما) است. حضرت فرمودند: ای کمیت تا روز قیامت به اندازه خون حجامت خونی در اسلام ریخته نشود و مالی حرام کسب نشود و عمل شنیع زنا انجام نگیرد مگر این که همه به گردن این دو باشد وسپس حضرت فرمود ما بنی هاشم بزرگ وکوچکمان را امر به سب وبیزاری جستن از آن دو می کنیم . [4]

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۲:۴۰
خادم الحسین

احادیثی در مورد نگاه حرام !

 

احادیثی در مورد نگاه حرام !


۱٫ قال رسول الله – صلّی الله علیه و آله – : النظر سهمٌ مسمومٌ مِن سِهام إبلیس فمَن ترکها خوفاً مِنَ الله إعطاه اللهُ إیماناً یجدُ حلاوتَه فی قلبه.

«بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۳۸»

رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمود: نگاه به (نامحرم) یکی از تیر های زهر آلود شیطان است، هر کس از ترس خدا آن را ترک نماید، خداوند ایمانی به او عطا فرماید که شیرینی آن را در دل خویش بیابد.

۲٫ قال رسول الله – صلّی الله علیه و آله – : مَن مَلَأَ مِنِ امرأةٍ حراماً حَشاهما الله عزّوجلّ یوم القیامة بمسامیرَ مِن نارٍ و حشاهما ناراً حتی یَقضیَ بین الناس ثم یُؤمَر به إلی النار.

«بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۶»

رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمود: کسی که چشمان خود را از نگاه حرام به زنی پر کند، خدای بزرگ و بلند مرتبه در روز قیامت چشمان او را با میخ های آتشین پر کرده و از آتش انباشته می سازد تا حساب مردم به پایان رسد، آنگاه فرمان می دهد که او را به آتش جهنم برند.

۳٫ قالت فاطمة – سلام الله علیها – : خیرٌ للنِّساء أن لا یَرَین الرجالَ و لا یراهنَّ الرجال.

«بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۳۶»

حضرت زهرا – سلام الله علیها – فرمود: بهترین چیز برای زنان این است که (بدون ضرورت) مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز به آنان ننگرند.

۴٫ قال الامام الصادق – علیه السّلام – : النظرةُ سهمٌ مِن سِهام إبلیس مسمومٌ، مَن ترکها لِلّه عزّوجلّ لا لِغیره أعقبه الله أمناً و إیماناً یجدُ طَعْمَه.

«وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۳۹»

امام صادق – علیه السّلام – فرمود: نگاه به (نامحرم) یکی از تیر های زهر آلود شیطان است، هرکس به خاطر خدای بزرگ و بلند مرتبه، نه به خاطر غیر او، آن را ترک نماید در پی آن خداوند آرامش و ایمانی به او ارزانی فرماید که طعم آن را بیابد.

۵٫ قال الامام الصادق – علیه السّلام – : من نظر إلی امرأةٍ فَرفَعَ بصرَه إلی السماء أو غمّضَ بصرَه لَم یرتَدَّ إلیه بصرُه حتی یزوِّجَه الله عزّوجلّ مِنَ الحُور العین.

«بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۳۷»

امام صادق – علیه السّلام – فرمود: کسی که نگاهش به زنی (نامحرم) بیفتد و فوراً چشم خود را به طرف آسمان کند یا آن را فرو ببندد، چشم خود را برهم نمی زند مگر این که خدای بزرگ و بلند مرتبه از حوریان بهشتی به ازدواج او درآورد.

۶٫ قال الامام علی – علیه السّلام – : مَن غَضَّ طَرفَه أراح قلبَه.

«غرر الحکم، ص ۳۵۴»

امام علی – علیه السّلام – فرمود: هرکس (در برابر گناه) چشم خود را فرو بندد، دلش را آسوده گرداند.

۷٫ قال الامام الصادق – علیه السّلام – : ما اعتَصَمَ أحدٌ بمثل ما اعتصم بغَِضِّ البصر فانّ البصرَ لا یُغَضُّ عن مَحارم الله إلاّ و قد سبق إلی قلبه مشاهدةُ العظمة والجلال.

«بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۴۱»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۰:۰۸
خادم الحسین

از شگفتی های امام علی علیه السلام - بسیار زیبا - مطالعه این مطلب رو از دست ندهید.

اولین سوال کننده از گوشه‌ی مسجد کوفه برخاست و پرسید :
یا علی ، به من بگو از اینجا که من ایستاده ام تا عرش خدا چقدر فاصله است ؟
امیرالمومنین فرمود : اولا فاصله فرش تا عرش ، یک فاصله‌ی مکانی نیست که من به تو بگویم از اینجا تا عرش چقدر فاصله است ؟! اما اگر یک مومنی خالصانه بگوید لا اله الا الله و این کلمه توحید را بر زبان خود جاری سازد ، او فاصله فرش تا عرش را پیموده است ، فرش و عرش را به یکدیگر دوخته است .
و بعد در ادامه فرمود : اگر می خواهی عرش پروردگار رحمان را جستجو کنی ، بدان قلب یک انسان مومن عرش پروردگار رحمان است‌‌.
اولین سوال کننده جواب سوال خود را گرفت و نشست.

سائل دوم از گوشه‌ی دیگر مسجد برخاست ، پرسید :
یا علی ، به من بگو واجب کدام است ؟ واجب تر کدام است ؟
نزدیک کدام است ؟ نزدیک تر کدام است ؟
عجیب کدام است ؟ عجیب تر کدام است ؟
مشکل کدام است ؟ مشکل تر کدام است ؟
امیرالمومنین در پاسخ فرمود:
واجب ، ترک گناه است و واجب‌ تر از آن توبه‌ی از گناه است.
نزدیک ، قیامت است و نزدیک تر از آن مرگ است.
عجیب ، بی‌وفایی دنیاست و عجیب تر از آن دل بستن به این دنیای بی‌وفاست.
مشکل ، سرازیر قبر شدن است و مشکل تر از آن با دست خالی سرازیر قبر شدن است .
این سائل دوم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .

سائل سوم از گوشه‌ی دیگر مسجد کوفه برخاست.پرسید :
یا علی ، به من بگو من از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول کرد ؟
از کجا بفهمم خدا گناهان مرا آمرزیده است ؟
از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول نکرد و مردود اعلام شد ؟
از کجا بفهمم خدا گناهان مرا نیامرزید و در نامه ی عمل من ثبت شد ؟
امیرالمومنین فرمود:
اگر یک عبادتی انجام داده اید و بعد از آن عبادت ، خدا به شما توفیق داد عبادت دوم را انجام بدهید ، آن عبادت دوم دلیل بر آن است که خدا عبادت اول را از شما قبول کرد . چون عبادت اول تان را قبول کرد لذا به شما توفیق ورود به عبادت دوم را عنایت کرد.
اگر شما یک گناه و معصیتی مرتکب شدید ، منتهی بعد از آن گناه خدا به شما توفیق داد یک طاعت و عبادتی انجام داده اید ، این عبادت بعد از معصیت دلیل بر این است که خدا معصیت شما را آمرزیده است و مورد بخشش قرار داد لذا به شما توفیق داد که مرتکب طاعت و عبادتی‌‌ بشوید.
اگر اول یک طاعت و عبادتی انجام دادید ، بعد از آن عبادت مرتکب گناه و معصیتی شدید ، آن گناه ِ بعد از عبادت دلیل بر این است که خدا عبادت شما را قبول نکرد و مردود اعلام شد لذا مرتکب گناه شدید ، چون اگر عبادت ، عبادتِ مقبول بود می بایست شما را از گناه بازدارد . همین که بعد از عبادت معصیت کردید ، این معصیت دلیل بر این است که آن عبادت مقبول نبود.
اگر یک گناهی انجام دادید و بعد از آن مرتکب گناه دوم شدید ، آن گناه دوم دلیل بر آن است که خدا گناه اول تان را نیامرزید ، لذا مرتکب گناه دوم شدید. اگر مرتکب گناه سوم بشوید ، گناه سوم دلیل بر این است که خدا گناه دوم را بر شما نبخشید.
این سومین سائل هم جواب سوال خود را گرفت و نشست.

سائل چهارم از گوشه‌ی دیگر مسجد کوفه برخاست.پرسید :
یا علی ، بچه‌ای به دنیا آمد ، این بچه یک تن دارد با دو سر . آیا با داشتن این دو سر ، او یک نفر محسوب می شود و از پدر یک سهم ارث می‌برد یا دو نفر به حساب می آید و از پدر دو سهم ارث می برد ؟
امیرالمومنین فرمود : این دو سر را بخوابانید ، وقتی هر دو سر به خواب رفتند آنگاه آهسته ، سر اول را از خواب بیدار کنید . اگر همزمان با بیدار شدن سر اول ، سر دوم هم از خواب برخاست ، معلوم می‌شود او یک نفر به حساب می‌آید و از پدر یک سهم ارث می‌برد . اما اگر با بیدار نمودن سر اول ، دیدید که سر دوم همچنان در خواب است ، معلوم می‌شود او دو نفر محسوب می‌شود و از
پدر دو سهم ارث می‌برد .
سائل چهارم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .

سائل پنجم از گوشه‌ی دیگر مسجد کوفه برخاست.پرسید :
یا علی ، دو مادر بر سر دو بچه با هم به دعوا افتادند . این دو بچه یکی پسر است و دیگری دختر . مادر اولی می‌گوید پسر مال من است ، دختر مال تو . مادر دوم می‌گوید نخیر ، پسر مال من است ، دختر مال تو .چگونه به دعوای این دو مادر خاتمه بدهیم ؟
امیرالمومنین فرمود : دو ظرف بردارید ، از شیر این دو مادر بدوشید ، شیر دوشیده شده را وزن کنید ، آن شیری که وزنش سنگین تر
است ، پسر مال اوست و آن شیری که وزنش سبک تر است ، دختر مال اوست .
این پنجمین سائل هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .

سائل ششم از گوشه‌ی دیگر مسجد کوفه برخاست.پرسید :
یا علی ، خدا در کتاب زبور داوود پیامبر وحی فرستاد که من چهار چیز را در چهار جا مخفی نمودم . به من بگو آن چهار چیز کدامند ؟
امیرالمومنین فرمود:
1 . خدا اولیای خود را در میان شما بندگان پنهان نمود پس هیچ بنده ای از بندگان خدا را کوچک مشمارید و او را مورد تحقیر قرار مدهید شاید او ولی ای از اولیای خدا باشد و شما ندانید.
2 . خدا رضا و خشنودی خود را در طاعت و عبادت شما بندگان پنهان کرد پس هیچ عبادتی را کوچک مشمارید و از آن صرف نظر نکنید شاید رضای خدا در همان عبادت کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید.

3 . خدا خشم و غضب خود را در گناه و معصیت شما بندگان پنهان نمود ، پس هیچ معصیتی را کوچک مشمارید و آن را مرتکب نشوید شاید خشم خدا در همان معصیت کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید .

4 . خدا اجابت خود را در دعاهای شما بندگان پنهان کرد پس هیچ دعایی را کوچک مشمارید و از آن صرف نظر نکنید شاید اجابت خدا در همان دعای کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید .

سائل هفتم از جا برخاست. پرسید :
یا علی ، به من بگو الان جبرئیل امین در کجاست ؟
امیرالمومنین یک نگاه به آسمان کرد و یک نگاه به سمت راست و نگاه به سمت چپ و نگاه به پشت سر.
فرمود : تمام آفرینش را نگریستم ، جبرئیل را ندیدم . جبرئیل باید خودت باشی . ناگهان جمعیت دیدند این سوال کننده از وسط جمعیت خارج شد . فهمیدند او خود جبرئیل امین بود .
جناب جرج جرداق مسیحی در کتاب " امام علی صوت العدالة الانسانیة " می گوید : ای شیعیان ، افتخار کنید به چنین پیشوایی. کدام رهبر را در تاریخ بشر سراغ دارید ، در هر زمینه ای از او پرسیده باشند ، بی درنگ پاسخ داده باشد ؟
... ای روزگار ، تو را چه شده است ؟ ای کاش تمام ثروت ها و سرمایه های خود را بسیج می کردی تا در هر قرنی ، یک علی تحویل جامعه ی بشریت می‌دادی . کمبود جامعه ی بشری ما ، وجود یک پیشوایی به نام علی بن ابی طالب است .
و در پایان می گوید : می دانید چرا علی را در محراب عبادت سر شکافتند ؟ علی را از شدت عدالتش کشتند !!!! و او تنها پیشوای عادل تاریخ بشر است که از شدت عدلش کشته شد نه از شدت ظلمش .

از مولا پرسیدند : چه کنیم تا مشکلات زندگی در نظر ما کوچک آید ؟
امیرالمومنین پنج نکته را در ارتباط با این سوال بیان فرمودند:
1 . هرگاه یک مصیبت و مشکلی در زندگی شما پدید آمد ، شما مشکل بزرگتر از آن را در ذهن خودتان مجسم کنید و به خود بگویید اگر به جای این مشکل وارده ، آن مشکل بزرگتر بر سر من فرود می آمد ، چه می‌شد؟ اگر مشکل بزرگتر را در ذهن مجسم کنید ، تحمل این مشکلی که بر سر شما وارد شد ، بر شما آسان خواهد شد .
2 . رنج یک مصیبت را بر گذر زمان پخش کنید ، تقسیم و توزیع کنید .
3 . باور کنید که رنج و غم و مشکل زندگی پایان پذیر است . هیچ غم و غصه ای برای همیشه در زندگی شما باقی نمی‌ماند . هرمشکلی یک مدت زمانی دارد . تا یک مدتی در زندگی شما می ماند ، ماموریت خود را به انجام می رساند ، به اهداف خودش دست پیدا می‌کند و بعد زندگی شما را ترک خواهد گفت . مشکلات پایان پذیر است .
4 . آنچه بود و رفت ، مثل آن که نبود .
5 . آنچه به دست نیامد ، مثل آن که بود و رفت .


سائل دهم از گوشه‌ی دیگر مسجد کوفه بلند شد و پرسید :
یا علی ، غذای روح انسان کدام است ؟
امیرالمومنین فرمود : سه چیز است ؛
1 . ذکری که از زبان تان عبور نماید و به قلب شما راه پیدا کند.
2 . توبه ای که نصوح باشد یعنی انسان دیگر به آن گناه بازگشت ننماید.
3 . موعظه ای که بر جان بنشیند و قلب آدم را زیر و رو کند .
سائل دهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .

سائل یازدهم از گوشه‌ی دیگر مسجد کوفه بلند شد.پرسید :
یا علی ، به من بگو خداوند چند قوه در وجود انسان قرار داد ؟ قوای وجودی انسان کدامند ؟
امیرالمومنین فرمود : چهار قوه ؛
1 . قوه‌ی عاقله ، که بزرگترین سرمایه ای ست که خدا در اختیار بشر قرار داد.
2 . قوه‌ی حافظه ، که سبب می‌شود آنچه را فرا می‌گیرید ، در ذهن و دلتان حفظ شود . اگر خدا این قوه‌ی حافظه را به شما نمی‌داد
شما اسم تان را فراموش می‌کردید ، آدرس خانه تان از یادتان می رفت و راه را گم می‌کردید .
3 . قوه‌ی عاطفه ، خدا این سرمایه را به ما داده که به کمک این سرمایه آنچه را برای خود می خواهیم ، برای دیگران هم بخواهیم و
آنچه را برای خود نمی پسندیم ، برای دیگران هم نپسندیم و به دیگران مهر بورزیم.
4 . قوه‌ی وجدان ، امکان ندارد انسان فرمان وجدان را زیر پا بگذارد مگر اینکه گرفتار تلخی عذاب وجدان خواهد شد .
این سوال کننده یازدهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .

سائل دوازدهم پرسید:
کدام جاندار بود که از شکم جاندار دیگر بیرون آمد در حالی که بین آنها نسبت و نسبی نبود ؟
امیرالمومنین فرمود : حضرت یونس پیامبر که از شکم ماهی بیرون آمد ، در حالی که هیچ نسبتی بین او و ماهی وجود نداشت .

سوال کننده دوازدهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .

سائل سیزدهم برخاست و پرسید :
یا علی ، من سه سوال از محضر شما دارم ؛
1 . کدام کوه بود که یک بار از جای خود کوچ نمود ؟
2 . کدام درخت بود که صد سال راه سایه‌ی آن طول دارد ؟
3 . کدام درخت است که بدون آبیاری روییده شد ؟
امیرالمومنین فرمود:
1 . اما آن کوهی که یک بار از جای خود کوچ نمود ، کوه طور است که قرآن کریم می فرماید:
وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ ... (سوره مبارکه اعراف ، آیه شریفه 171)
2 . اما آن درختی که صد سال راه سایه او طول دارد ، درخت طوبی در بهشت است که در تمام قصرهای بهشت شاخه ای از آن آویزان است ، همانطوری که قرص آفتاب در تمامی خانه ها ، شعاع او می تابد.
3 . اما آن درختی که بدون آبیاری روییده شد ، درختی بود که برای یونس پیامبر رویانده شد که قرآن کریم می فرماید:
وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ(سوره مبارکه صافات، آیه شریفه 146)
سوال کننده سیزدهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .
سائل چهاردهم برخاست و از امیرالمومنین پرسید:
یا علی ، ما در زندگی چگونه به جنگ با سختی ها برویم ؟
امیرالمومنین فرمود:
به مشکلات زندگی تان زمان بدهید تا با گذشت زمان ، مشکل برطرف شود.
شرایط بدتر را در نظر بگیرید تا تحمل آن شرایط موجود بر شما آسان شود.
دیگران را شاد کنید ، غم را از دل دیگران بربایید تا خداوند نیز غم را از دل شما برباید و مشکل شما را حل کند.
محرم رازی داشته باشید و مشکلات تان را با او در میان بگذارید تا تسکین پیدا کنید.
به نقطه های مثبت و زیبای زندگی خود بیاندیشید .
این سوال کننده هم جواب سوال خود را گرفت و نشست.

سائل پانزدهم برخاست و پرسید:
یا علی ، آن پدیده چه بود که زنده اش ، می آشامید و مرده اش هم می خورد ؟
امیرالمومنین فرمود : عصای موسی ؛
موقعی که شاخه ای بر روی درخت بود ، می آشامید و موقعی که عصا شد ، سحر ساحران را بلعید و خورد .
این سوال کننده هم جواب سوال خود را گرفت و نشست.

سائل بعدی از گوشه‌ی دیگر مسجد کوفه برخاست و پرسید:
یا علی ، اول درختی که روی زمین روییده ، کدام درخت بود ؟
اول چشمه ای که روی زمین جاری شد ، کدام چشمه بود ؟
اول سنگی که بر روی زمین قرار گرفت ، کدام سنگ بود ؟
امیرالمومنین فرمود:
اول درخت ، خرما بود که حضرت آدم آن را با خود از بهشت به زمین آورد و آن را کاشت و تمام خرماهای عالم از آن اول درخت عالم پدید آمد.
اما اول چشمه ای که بر روی زمین جاری شد ، آب حیات بود که هرکس آن را بیاشامد ، زنده خواهد ماند ، چنانکه خضر پیامبر آن را نوشید و زنده باقی ماند.
و اول سنگی که بر روی زمین قرار گرفت ، سنگ حجرالاسود بود که حضرت آدم آن را از بهشت به دنیا آورد و بر آن زاویه‌ی خانه‌ی کعبه نصب کرد ، ابتدا از برف سفیدتر بود ، بعد در اثر حسرت دست زدن کفار و مشرکین به آن ، سیاه شد . (لذا به آن می گویند حجرالاسود ، سنگ سیاه)
سوال کننده شانزدهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .

سائل هفدهم از گوشه‌ی دیگر مسجد کوفه برخاست و پرسید :
یا علی ، زهد را در یک جمله برای من تعریف کن .
امیرالمومنین فرمود : خدا در یک جمله‌ی قرآن زهد را به زیبایی تعریف فرمود :
لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ (سوره مبارکه حدید ، آیه شریفه 23)
زاهد کسی ست که آنچه از خوشی های زندگی نصیب او می شود ، خود را نبازد و آنچه از ناخوشی ها نصیب او می شود ، به ناله و زاری نیفتد.
این سوال کننده هم جواب سوال خود را گرفت و نشست.

سائل بعدی برخاست و پرسید:
یا علی ، کدام عبادت است که هم انجام دادن آن عقوبت دارد و هم ترک آن ؟
امیرالمومنین فرمود : نماز خواندن انسان مست ، انجام این نماز عقوبت دارد چون در حالت مستی نماز گزاشت ، ترک آن هم عقوبت دارد چون نماز را ترک نموده است .
سوال کننده هجدهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست .

سائل نوزدهم از گوشه‌ی دیگر مسجد کوفه برخاست و پرسید :
یا علی ، تفاوت انسان با سایر موجودات در چیست ؟
امیرالمومنین فرمود : انسان تنها موجودی‌ست که در زمین زندگی می‌کند ولی موجودی آسمانی‌ست . ( ماهیتی آسمانی دارد )

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۰:۰۴
خادم الحسین
یا حسین علیه السلام بهت توسل میکنم هدایتم کن وقلبم را منقلب به سوی خدا و قرآن و عترت کن آمین
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۴۰
خادم الحسین

آیا امام حسین علیه السلام می خواست به حکومت برسد؟


این که ماهیت حرکت امام حسین (ع) چه بوده ازگذشته تا به حال نظرات مختلفی ابراز شده وبطور کلی هرزمان که نیاز به مبارزات اجتماعی جهت براندازی حکومتی بوده گفتند امام برای تاسیس حکومت قیام نموده ودرجایی وزمانی که اصلاح حکومت را مد نظرداشتند حرکت ایشان را مصلحانه وبی خشونت مطرح نمودند ونظرات دیگری که در تحلیل نهایی به این دو نظر میرسد یک روز آیه الله صالحی نجف آبادی شهید جاوید نوشت وگفت امام برای حکومت قیام نمود بعضی اوراتخطئه کردند وروزدیگر دکتر شریعتی گفت درعصر نتوانستن ها رفت تا با شهادت خود دشمن را رسوا کند وکسانی هم گفتند اصلا ایشان ماموریت داشت که برود وشهید شود وخود هم می دانست که شهید می شود ونظرات دیگر... لذا مقاله ذیل را برای تنقیح مسئله مفید یافتم وبه دوستان عرضه می نمایم

برگرفته ازسید عباس حسینی قائم مقامی

قال الامام الحسین(ع):«أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی لَمْ آتِکُمْ حَتَّى أَتَتْنِی کُتُبُکُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَیَّ رُسُلُکُمْ أَنِ اقْدمْ عَلَیْنَا فَإِنَّهُ لَیْسَ لَنَا إِمَامٌ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْهُدَى وَ الْحَقِّ فَإِنْ کُنْتُمْ عَلَى ذَلِکَ فَقَدْجِئْتُکُمْ فَأَعْطُونِی مَا أَطْمَئِنُّ إِلَیْهِ مِنْ عُهُودِکُمْ وَمَوَاثِیقِکُمْ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ کُنْتُمْ لِمَقْدَمِی کَارِهِینَ انْصَرَفْتُ عَنْکُمْ إِلَى الْمَکَانِ الَّذِی جِئْتُ مِنْهُ إِلَیْکُم‏.....فَإِنَّکُمْ إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ وَ تَعْرِفُوا الْحَقَّ لِأَهْلِهِ یَکُنْ أَرْضَى لِلَّهِ عَنْکُمْ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ أَوْلَى بِوَلَایَةِ هَذَا الْأَمْرِ عَلَیْکُمْ مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُدَّعِینَ مَا لَیْسَ لَهُمْ وَ السَّائِرِینَ فِیکُمْ بِالْجَوْرِ وَ الْعُدْوَان.»(شیخ مفید/ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ج‏۲ ص۷۹ – الکامل فی التاریخ/ج۳/ص۴۰۷ )

ترجمه:امام حسین (ع) خطاب به کوفیان فرمود: « من به سویتان نیامدم مگرآنگاه که نامه های [دعوت] شما به من رسید و [ نمایندگان و] پیک هایتان نزدم آمدند[مبنی بر] اینکه:« بر ما وارد شو! چرا که ما را رهبری نیست .امید است تا خدا ما رابه واسطه تو بر هدایت وحقّ گرد آورد.» پس [ حال] اگر همچنان بر آن [ رأی خود]هستید، همانا به سوی شما آمده ام . پس مرا عهد و پیمانی دهید تا بر آن اطمینان یابم و اگر چنین نکنید و آمدن ام را خوش نمی دارید، من نیز از شما روی برتابیده وبه همان جا  که از آن آمده ام  باز می گردم...اگر شما [مردم] از خدا پروا کنید و حق را برای اهل آن [به رسمیت] بشناسید، برای خشنودی خداوند بهتر است. و ما اهل بیت پیامبریم و بر عهده داری این امر (حکومت) ازاین مدُعیان به ناحقُ که بر شما ظلم و زور روا می دارند، شایسته تریم.  

بیان : ۱- این حدیث شریف  بخشی از سخنان امام حسین (ع) در مسیر حرکت به کوفه است. آن زمان که امام (ع) از بی وفایی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل آگاه گشت و در میانه با گروهی از لشکر عبید الله بن زیاد به فرماندهی حرّ بن یزید ریاحی روبرو گردید، حرّ به امام گفت من مأموریت دارم تا تو را تحت الحفظ به کوفه نزدعبید الله ببرم .طبیعی بود که رفتن امام (ع) نزد عبید الله بی هیچ تردید رفتن به کام دشمن  بود و سرانجامی جز مرگ به شیوه انتخابی عبیدالله نداشت. امام چندین بار به گفتگو با حرّ و افراد سپاه او پرداخت و به آنان یادآور شد که به دعوت کوفیان آمده تا به خواست آنان، مسولیت رهبری شان را برعهده بگیرد. حال که آنان ازرأی و نظر خود منصرف شده اند، دیگر به کوفه نخواهد رفت و به محل اقامت پیشین خود(مدینه) باز خواهد گشت. و حتا در مواردی نیز فرمودند اگر هم نخواهند در عراق بماند به سرزمین دیگری می رود. به گواهی تاریخ  از ابتدای مواجهه امام (ع) با لشکرعبیدالله تا روز عاشورا بارها این مضمون از سوی آن حضرت تکرار گردید.

۲- تاکنون در مورد اهداف و انگیزه های قیام امام حسین (ع)، از ابعاد مختلف فراوان سخن گفته شده است و دربعد اجتماعی و سیاسی نیز در یک قرائت مشهور ، هدف اصلی امام ، برپایی حکومت اسلامی معرفی می شود.حال با در نظر گرفتن این سخنان امام(ع) که به تکرار بیان شده اند،این پرسش مهمّ مطرح می شود که اگر هدف امام برپایی حکومت اسلامی بوده، پس چگونه است که به صراحت خطاب به مردم کوفه اظهار می دارند :« اگر آمدن مرا خوش نمی دارید بازمی گردم.»؟چرا امام به همین سادگی و آسانی به صِرف اینکه خواست و رأی مردم تغییر کرده، از چنین هدف مهمی چشم پوشی کرده و قصد بازگشت می کنند؟ و چرا برای رسیدن به این هدف از ابزار و امکانات دیگر بهره نمی گیرند؟ مثلا چرا همان ابتدا درمواجهه با اولین گروه ازسپاه ابن زیاد به فرماندهی حرّ که تعداد اندکی بودند ویاران امام توانایی غلبه بر ایشان را داشتند با پیشنهاد برخی از همراهانشان (زهیربن قین) موافقت نکردند که بر آنها حمله کنند و آنها را از میان ببرند تا راه را برپیروزی و دستیابی بر قدرت برای خود فراهم سازند؟خصوصا که به امام(ع)  چندین بار یادآوری شد که اگر هم اکنون بر آنان حمله نکنیم، با ملحق شدن گروه دیگری از لشکریان ابن زیاد، کار مشکل خواهد شد. ولی پاسخ امام هر بار به این مضمون بود: «من آغازگر جنگ نخواهم بود!» (الکامل \۳\ص۴۱۱)برای یافتن پاسخ این پرسش مهم باید  مجموعه رفتار امام در طول ۱۱ سال امامت پس از شهادت برادربزگوارشان امام حسن(ع) وعلاوه بر آن سیره و روش  سیاسی واجتماعی امام علی(ع)و امام حسن (ع)  مورد توجه و بررسی قرار گیرد.

۳-  کوتاه سخن اینکه گواهی تاریخ پس از معاویه و با حاکمیت یافتن یزید، عصر جدیدی در تحریف و انحراف از دین الهی و جابجایی و مسخ ارزشهای انسانی آغاز شد که تفاوتهای اساسی با دوره پیشین داشت و سیاست پیچیده و مزوّرانه اموی امکان یافته بود تا به تمامی خود راآشکار کرده و به اهداف اصلی مورد نظر دست یابد . با بررسی سخنان امام حسین (ع) مهم ترین ویژگیهای این دوره جدید را می توان شناخت. جریان انحرافی ای که پس از پیامبراسلام(ص) ظهور کرد، خصوصاً حدود دو دهه حاکمیت مطلق امویان، یعنی فاصله میان شهادت حضرت امیر(ع) و به حکومت رسیدن یزید که طول دوران حکومت معاویه بود (۴۰ تا ۶۰ هجری قمری)، با بهره گیری از انواع و اقسام روشهای فرهنگی و سیاسی همچون جعل احادیث وانتشار گسترده آنها ، تبلیغاتِ عوام فریبانه گسترده، آموزشهای نادرست و یکسویه دینی و نیز اعمال محدودیت برای اهل بیت (ع) و بازماندگان از اصحاب پیامبر و تابعینی که با سیاستهای آنها مخالفت می کردند و دور کردن آنها از جامعه کوشید تا مرجعیت خودرا در شناخت احکام و تعیین ارزشهای دینی به جامعه بقبولاند. به گونه ای که مردم برای شناخت دین و داوری در مورد اینکه چه چیزی از دین است و چه چیزی از دین نیست ؟و چه کسی مومن و دیندار است و چه کسی نیست ؟ به آنان مراجعه کنند. و تا حد زیادی نیز در این سیاست خویش موفق شدند.خصوصاً اینکه نسل جدید مسلمانان اصولاً تمام رشد خود را در همین دوران و در همین بستر فرهنگی، تربیتی وتبلیغاتی گذرانده بودند و هیچ درک و شناختی از گذشته (زمان پیامبر و حضرت امیر )نداشتند. و اینک امویان با مرگ معاویه و حکومت یافتن یزید به گمان خود می پنداشتندزمان مناسب برای بهره برداری کامل از تمام تلاشهای چندین ساله و رونمایی کامل ازساختارهای جدید اخلاقی و فرهنگی فرا رسیده و چون ذائقه جامعه تغییر یافته، می توانندفرایند جابجایی ارزشها را تکمیل کرد و با بهره گیری از ظواهر و احساسات دینی، قدرت خویش را برای همیشه تثبیت نمایند. و به تعبیر حضرت امیر(ع) که سالها پیش در موردآینده و نتیجه سیاست امویان فرموده بود، در این زمان درصدد بودند  دروغ ، جهل، ظلم و دشمنی را به جای راستی، حقیقت ، عدالت ، فضیلت و دوستی حاکم گردانند و دریک کلام اسلام همچون پوستین وارونه ای عرضه گردد (گویا امیر مومنان این مقطع تاریخی را پیش بینی کرده بود : ر ک . نهج البلاغه : خطبه ۱۰۸)در چنین شرایطی امام حسین(ع) به عنوان کسی که پس از پیامبر(ص) وظیفه حفظ اصالتهای دینی را دارد؛ به عنوان امر به معروف و نهی از منکر موظف است تا در برابر این انحراف بزرگ بایستد ومردم را نیز آگاه سازد و این تنها وظیفه اصلی امام(ع) بود و در آن شرایط هیچ وظیفه و هدف دیگری جز عدم تأیید جریان انحراف و آگاه سازی عمومی برعهده نداشت . از این رو در این مرحله آن حضرت صرفاً از اظهار بیعت با یزید خودداری کرد و بدینسان به عنوان میراث دار و نماینده بیت نبوی (ص) به این جریان انحرافی مشروعیت نبخشید. تا بدینجا وظیفه امامت انجام گرفته بود، اما امام(ع) به عنوان جانشین پیامبر علاوه برامر به معروف و نهی از منکر  و حفظ اصالتهای دینی که وظیفه اصلی امامت است دارای حق و شایستگی کامل برای بر عهده گرفتن رهبری جامعه اسلامی نیز می باشد.منظور از جامعه اسلامی ،جامعه ای است که اکثریت افراد آن با اختیار و اراده آزاد خود تصمیم گرفته اند تادر مناسبات اجتماعی خویش بر مبنای ارزشها وآموزه های دینی عمل نمایند. با این تعریف کاملاً روشن است که امام(ع) فقط آن گاه وظیفه دارد مسولیت رهبری جامعه راعهده دار شود که از سوی مردم، و بر اساس آگاهی و اراده آزادشان چنین درخواست ومطالبه ای وجود داشته باشد . اما اگر مردم چنین اراده ای نکنند؛ در این صورت معصوم(ع) هیچ وظیفه ای برای اعمال حق خود و به دست گرفتن رهبری جامعه ندارد. هرچند از آنجا که این «حق» به دلیل شایستگی های معصوم از سوی خداوند به آنان عطا شده، مسلمانانی که با وجود ادعای ایمان و مسلمانی، آگاهانه این حق را به رسمیت نشناسند و زمینه تحقق رهبری ایشان را فراهم نسازند ، دچار معصیتی بزرگ شده و باید در پیشگاه خداوند پاسخگو باشند.ولی هیچگاه و هرگز معصوم وظیفه ندارد بدون رضایت مردم ،  به هر شکل  و با هر وسیله این حق خود رااستیفا کرده و خود را به جامعه تحمیل نماید . گرچه در این مورد نیز وظیفه دارد به مردم نسبت به این حق الهی خود آگاهی دهد تا زمینه تحقق حکومت اسلامی با اراده ورای خود آنان فراهم گردد.

۴- در سیره و سنت امامان معصوم (ع ) راه یابی به قدرت ، جز بر اساس رأی و اراده آزاد افراد جامعه، نامشروع و غیر دینی است. ۲۵سال کناره گیری و خانه نشینی امیرمومنان (ع)، صلح امام حسن(ع)و واگذاری قدرت توسط آن حضرت ، حدود 10 سال امامت امام حسین (ع) که با دوران حکومت معاویه همراه بود، عدم همراهی امامان معصوم همچون امام صادق(ع) و امام رضا(ع) باحرکت های نظامی و مبارزه مسلحانه و از همه مهمتر عدم بهره گیری امام باقر(ع) وامام صادق(ع) از فرصت درگیری و منازعه سخت امویان و عباسیان برای به دست گرفتن قدرت که بی تردید بهترین فرصت برای ورود نیروی سوم و در اختیار گرفتن قدرت سیاسی بود و ... همه و همه شواهدی روشن و انکار ناپذیر از این سیره و سنت امامان معصوم(ع) است. چنان که پیامبر(ص) که خود از سوی خداوند شایستگی های بی بدیل علی(ع) رابرای جانشینی خویش و نیز رهبری جامعه اسلامی اعلان و معرفی نمود، اما خطاب به آن حضرت چنین توصیه فرمود:«یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ لَکَ وَلَاءُ أُمَّتِی فَإِنْ وَلَّوْکَ فِی عَافِیَةٍ وَ أَجْمَعُوا عَلَیْکَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنْ‏ اخْتَلَفُوا عَلَیْکَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِیهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَیَجْعَلُ لَکَ مَخْرَجاً ( کشف المحجة لثمرة المهجة،ص: ۲۴۹)(ای پسر ابو طالب! رهبری امّت من  تورا سزاوار است.پس اگر [مردم] تورا با رغبت[ وبدون اجبار وبکار گیری خشونت] بر رهبری خود برگزیدند و با رضایت بر تو اجماع واتفاق کردند ، رهبری آنان را عهده دار شو. و اما اگر بر تو اختلاف کردند، آنان وآنچه در آن هستند را واگذار. همانا خداوند به زودی برای تو راهی می گشاید.)

۵- حال امام حسین(ع) پس از آنکه وظیفه اصلی خود را که عدم تایید جریان انحرافی و آگاهی بخشی به مردم بودرا انجام داده است، با انبوه مطالبات عمومی از سوی مردم کوفه روبرو شده که به اصرار از او می خواهند نزد آنان رفته و رهبری شان را برعهده گیرد تا با رهبری او ارزشهای اصیل دینی را در مناسبات اجتماعی خود جایگزین ارزشهای تحریف شده نمایند.اینجاست که شرط شرعی برای انجام وظیفه دیگر امام (ع) تحقق می یابد و بر آن حضرت شرعاً و عقلاً واجب بود که به این خواست و رأی مردم پاسخ دهد. اما همانند پدر بزرگوارش فقط زما نی مسولیت خلافت را پذیرفت که جدیّت در خواست اکثریت مردم را پس از عثمان احراز کرد (ر.ک: نهج البلاغه خطبه های ۳ و۹۲ - نامه های ۵۴ و ۱۳۶)امام حسین(ع) نیز برای  اینکه میزان جدیّت مردم در این مطالبه شان و وجود شرایط لازم را مورد بررسی و سنجش قرار دهد نماینده ویژه خود جناب مسلم ابن عقیل را پیشاپیش به کوفه فرستاد و تا زمانی که گزارش مسلم از کوفه مبنی بر وجود تمام شرایط نرسیده بود، امام (ع) هیچ اقدامی برای حرکت به کوفه نکرد .و پس از دریافت این نامه بود که امام (ع) برای انجام وظیفه ای دیگر که همان تشکیل حکومت اسلامی بر اساس دعوت و خواست مردم بود ،حرکت نمود. اما ورود عبید الله ابن زیاد به کوفه که هم زمان حاکم دومین شهر شیعی بصره بود و از پیشینه تزویرگری ، خشونت و تدبیر سیاسی برخوردار بود ، اوضاع کوفه را کاملاً دگرگون ساخت. او توانست با به کار گیری نمونه ای کامل از سیاست اموی که آمیزه ای از زر و زور و تزویر بود، نخبگان را خاموش و یا تطمیع نماید و با حاکمیت رعب و وحشت و جنگ روانی ، افکار عمومی را در اختیار بگیرد.تا جایی که مسلم و هانی ابن عروه را به شهادت رساند و هیچ اتفاقی در کوفه که پایگاه تشیع و اهل بیت ع بود واکثریت قاطع آن تا چند روز قبل یکپارچه در انتظار امام حسین ع  بسر می برد،نیفتاد. در میانه راه خبر این تحول و شهادت مسلم به امام (ع) رسید و امام  پس از مشورت با همراهان، به امید تغییر شرایط با ورود ایشان به کوفه همچنان به حرکت ادامه داد . اما آنگاه که با نخستین گروه از لشکریان عبیدالله به فرماندهی حُرّ بن یزید ریاحی روبرو شد و عمق تحولات رخ داده در کوفه مشخص گردید، طبعاً دیگر هدف دوم آن حضرت که بر اساس دعوت و خواست مردم تنجّز و تحقق یافته بود منتفی گردید . ولی هدف نخست و اصلی که عدم تأیید جریان انحراف بود همچنان باقی ماند .

۶-  از این به بعد تمام سخنان و اقدامات امام حسین (ع) بر همین مبنا تفسیر پذیر است . چنانکه دقیقاً بر اساس همان نظریه ای که توضیح داده شد از حرّبن یزید می خواهند که اجازه دهد تا باز گردد و تصریح می کنند که بر اساس دعوت و خواست مردم آمده اند و حال که آنان ازرأی خود باز گشته اند، دلیلی برای سفر به کوفه نیست. پس باز می گردیم! بنابراین اگر همان زمان، حرّ اجازه بازگشت به امام حسین ع می داد ، بر حسب ظاهر هرگز هیچ درگیری و جنگی در نمی گرفت . چون اصولاً امام ع هرگز کوچکترین تمایلی به جنگ و در گیری نداشت . از عقبة ابن سمعان روایت شده :« من از مدینه تا مکه و از مکه تا عراق همراه حسین (ع) بودم و هرگز تا روز کشته شدنش از او جدا نشدم  و در تمام این مدت او به مردم می گفت مرا واگذارید تا به جایی که از آن آمدم (مدینه) باز گردم ویا [ حتی اگر نمی خواهید در این سرزمین باشم ] بگذارید تا [ به نقطه ای دیگر] دراین زمین پهناور بروم. تا نظاره گر باشیم که امر مردم به کجا خواهد انجامید ؟»(الکامل ج 3، ص413)اما آنگاه که فقط دو راه را در برابر آن حضرت قراردادند و ایشان را مجبور به یکی از آن دو نمودند : یا تأیید جریان انحراف و تحریف دین و بیعت با یزید و اجازه اینکه از دین برای تصاحب وتثبیت قدرت استفاده شود و یاجنگ و کشته شدن . روشن است که انتخاب راه نخست برای امام هرگز ممکن نبود. اما امام(ع) جنگ را نیز برنگزید . بلکه تا روز عاشورا نیز دست از روشنگری و آگاهی بخشی برنداشت و تمام تلاش خود را برای عدم وقوع جنگ به کار گرفت و روز عاشورا نیز تا زمانی که نخست حمله از سوی سپاه یزید آغاز نشده بود ، آن حضرت کمترین کنــش جنگی از خود نشان نداد و تنها آنگاه که مورد حمله یزیدیان قرار گرفت در مقام دفاع برآمد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۷
خادم الحسین